شهادت­ ها: زندگی­ های تبدیل شده

خودم رو غرق مطالب «زن راستین» کرده ­ام. در مدت 6 ماه گذشته، این درس­ها مرا به گردبادی از ماجراها کشانید که با مسیح تجربه کردم. روز شنبۀ گذشته سمینار «زن راستین» را در منزل خودم برای تعدادی از زنان برگزار کردم. فکر نمی­کردم که بتوانم کنفرانس را رهبری کنم، اما ظاهراً خدا نقشۀ دیگری برای من دارد. بابت منابعی که بر روی وب سایت در دسترس ما قرار میدهید سپاسگزارم.  (دِبی)

 

تعدادی از برنامه­ های شما بطور دقیق دربارۀ مشکلاتی است که من با آنها دست و پنجه نرم کرده ­ام: تنهایی، نداشتن دوست، و غم. خدا را شکر می­کنم که او وب سایت شما را به من نشان داد. برنامه ­هایی که بر روی وب سایت­تان بارگذاری کرده­ اید باعث شده ­اند تا در مورد چیزهای بسیاری به تفکر بپردازم، در مورد چیزهای بسیاری دعا کنم، و بیش از همه، مطالب شما باعث تشویقم شده ­اند. (لِکسی)

 

نانسی، تا به حال من شما را از نزدیک ندیده ام، اما به درس­های شما گوش داده و بسیار تشویق شده ام. از اینکه با تبسم درس میدهی خیلی خوشم می آید. و از اینکه راستی را تعلیم می­دهی، سپاسگزارم. (کورتنی)

 

احساس می­کنم که در خلال 4 سال گذشته که در کالج بودم نانسی مربی روحانی من بوده است. اکنون نیز که شغل جدیدی شروع کرده ­ام هر روز صبح قبل از آغاز کارم به پادکست نانسی گوش می­دهم. در کنار کتاب­ مقدس، کتاب­های نانسی یک بیداری روحانی شخصی در من ایجاد کرده ­اند. (ابیجایل)

 

با استفاده از منابع گوناگون دل ­هایمان احیا کُن، خداوند بطور غیر قابل وصفی مرا برکت داده است. او مرا رشد داده، تشویق کرده، و تعلیم داده است. هنوز هم نمی توانم باور کنم که این همه منابع بر روی یک وب سایت در اختیارم قرار دارند. (تِری)

 

خدا تعلیم شما از کلامش را در جهت دگرگون ساختن طرز فکرم بکار گرفته است. امروزه دعا کردنم بطور کامل متحول شده است. (کریسی)

 

زمانی که به من اطلاع داده شد که شاید برادرم در افغانستان کشته شده باشد، درخواست دعای خود را روی وب سایت شما نوشتم. خیلی شوکه شدم که یک نفر از مؤسسۀ شما فوراً با من تماس گرفت؛ خواهری که مشکل من برایش مهم بود. او برای من، برای برادرم، و برای خانواده ­ام دعا کرد. برای کار خدا پسندانه ­ای که انجام می­دهید سپاسگزارم. (یکی از شنوندگان)

 

در حالی که درون تجربۀ تلخی بودم، برنامۀ شما روح مرا زنده کرد. ایمان دارم که خدا از برنامۀ شما استفاده کرد تا جان مرا نجات بخشد.

 

من دختر سیاهپوستی از شهر دیترویت هستم. نانسی مرا نمی­شناسد اما او برای منِ جوان، همچون زن پیری بوده است که مرا از خوردن شیر به خوردن گوشت رسانیده است. امروز فروتنی، مرا به سرسپردگی و اطاعت از شوهرم رسانیده است. نانسی، چه برکتی برای من بوده ­ای! شکر!